زمزمه ی عشق

ورودت ناگهانی بود.....ورود ناگهانیت به زندگی من!آشناییمون هم مثل خیلی چیزهای دیگه در مورد تو برام عجیب بود...دیدار اول با دعوا!ترافیک...تاخیر...گرسنگی...تشنگی مفرط.....نگاه جستجوگر من و تو به دنبال هم....سردرگم شدن تو شلوغی برای پیدا کردنت و دعوا....! این اولین دعوای جدی من بود ...و اولین غذا خوردن مشترک بعد از یک دعوای حسابی!!!!!گرفتن دستت زیر بارون...صدای اذان...لحظه ی افطار.....سرما....بخار گرم آش رشته .....لباس خیس بارون.......دست گرمت بر روی شونه های لرزون من.....ایثار تو...پوشوندن لباست به تن سردم ...و خیس شدن خودت زیر بارون.....لرزیدن از سرما و شاید ترسی نا آشنا ........حس عطرتنت بر روی گونه هام....دغدغه ی دیر رسیدن به خونه و تاریکی هوا.....ای کاش میشد زمان رو به عقب برگردوند....