خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی
توی خواب گلای حسرت نمی چینی
دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه
جای سیلی های باد روش نمی مونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
رفتی و آدمکارو جا گذاشتی
قانون جنگل رو زیر پا گذاشتی
اینجا قهرن سینه ها با مهربونی
تو ، تو جنگل نمیتونستی بمونی
دلتو بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی میگه
میدونم می بینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره
..........
دوستت دارم....حتی حالا که برای همیشه چشمهای قشنگت رو بستی و رویای نداشته هات رو می بینی....
salam neveshtehat ghashangan be manam sar bezan bye
سلام. ممنون از لطفتون. شعر زیبایی بود کاش نام شاعر رو گفته بودید. و نوشته ی پایینش... خب... امیدوارم دلتون شاد باشه. در پناه حق.
سلام شادی جونم.خونه ی نو مبارک عزیزم..........من اپ کردم.منتظرتم.در پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــناه حق
ma ze iaran chashme iari dashtim...khod ghalat bood anche ma pendashtim...ta derakhte doosti kei bar dahad...halia raftimo tokhmi kashtim...
...shiveie chashmat faribe jang dasht ma ma ghalat kardimo solh pendashtim...
in hame dardesar faide nadare...dige to too delam jaei nadari...
salam omidvaram mafhoomo resoonde basham...webloge ghashangi dari va zaheran noe...mobarake
مگر می شود دوست داشتنی ها را دوست نداشت٬ حتی اگر حتی یی هم در کار باشد؟
salam omidvaram khoob o khosh bashi mesle hamish eziba por ehsas o ziba movafagh bashi doostekhobam:)