به سوی نقطه ی روشن پرید به سوی نقطه ی روشن که در درون حبابش نشسته بود آنجا پرید حباب مانع بود پرید حباب محکم بود پرید کوفت تنش را به مانع محکم گداخته بود چراغ و شب سیاه بود سیاه
او یک نگاه داشت به صد چشم می نهاد " او یک ترانه داشت به صد گوش می سرود " من صد ترانه خواندم و نشنود هیچکس " من صد نگاه داشتم و دیده ای نبود ... سلام مهربون ...آپم و منتظر ..
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
به سوی نقطه ی روشن پرید
به سوی نقطه ی روشن
که در درون حبابش نشسته بود آنجا
پرید
حباب مانع بود
پرید
حباب محکم بود
پرید کوفت تنش را به مانع محکم
گداخته بود چراغ
و شب
سیاه بود سیاه
سلام شادی آرین
حالت چطوره؟
انشاالله مشگل قالب وبلاگت برطرف شد ه
بیا پیشم خوشحال میشوم
او یک نگاه داشت به صد چشم می نهاد " او یک ترانه داشت به صد گوش می سرود " من صد ترانه خواندم و نشنود هیچکس " من صد نگاه داشتم و دیده ای نبود ... سلام مهربون ...آپم و منتظر ..