منو ببخش....

من و ببخش که ساده
از عشق تو گذشتم
سپردمت به تقدیر
بار سفر رو بستم
باید برم از اینجا
چاره نمونده جز کوچ
برای زنده موندن
تواین زمونه ی پوچ....
بزار همیشگی شه
قصه ی عاشقیمون
......
بین دوراهی شک
حیرون و هاج و واجم
سفر برای دردم
شده تنها علاجم
طاقتشو ندارم
طاقت دل بریدن
سیر بلور اشکو
رو گونه ی تو دیدن
دیگه حرفی نمونده باقی
سکوت حرف آخر
تو هم به خاطرعشق
از من ساده بگذر
بزار همیشگی شه
قصه ی عاشقیمون
...........

ساحل چشمای تو

اولش فکر نمیکردم
که دلم رو برده باشه
اما نه ،گذشت و دیدم
دل من دیوونه تر شد
به تو گفتم و دلت
از قصه ی من باخبر شد
آخ که چه لذتی داره
ناز چشماتو کشیدن
رفتن یه راه دشوار
واسه هرگز نرسیدن
 روح من یه دریاس
پره از موج و تلاطم
ساحلش تویی و موجاش
خنجرای حرف مردم
آخ که چه لذتی داره
ناز چشماتو کشیدن
رفتن یه راه دشوار
واسه هرگز نرسیدن
..............