دل تو،خنده ی تو،چشمای تو،دستای تو

اومدم شب هارو باور نکنم بوسه نذاشت
اومدم غصه رو باور نکنم،شب نمیذاشت
حالا باور بکنم یا که باور نکنم
دردی درمون نمیشه
کاری آسون نمیشه
کوه غصه توی قلبم دیگه ویرون نمیشه
می تونست چشمای تو شب هارو روشن بکنه
نذاره غم توی دل این قده شیون بکنه
توی دل هیچ میدونی غم داره آواز میخونه؟
دل تو،خنده ی تو،چشمای تو،دستای تو
میتونستن نذارن شب هارو باور بکنم
حالا باور بکنم یا که باور نکنم
دردی درمون نمیشه
کاری آسون نمیشه
توی دل هیچ میدونی غم داره آواز میخونه؟
اینو من میدونم و این شب تاریک میدونه.........
نظرات 4 + ارسال نظر
دیوونه خودتی جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:26 ق.ظ http://divoonekhodeti.blogsky.com

اگه یه کم فکر کنی میبینی زندگی ارزش زنده بودن رو نداره
اگه یه کم بیشتر فکر کنی میبینی زندگی ارزش مردن هم نداره
اما اگه خیلی بیشتر فکر کنی میبینی
مردن و زنده بودن ارزش فکر کردن هم نداره....

یاس سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:57 ب.ظ http://boyeyaas.persianblog.con

سلامممممممممممم شادی جونم....خوفی عزیزم؟خانومی اپ میکنی خبر نمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟خیلی قشنگ بود.............منم اپ کردم.منتظرتمممممممممم

ماهان چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:25 ب.ظ

سلام ... عالی بود ...

امیر پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:52 ق.ظ http://www.rams.persianblog.com

در خرابه تنم چون گنج نهادی شوق نوشتن را ؛ پس ای دوست قلم فدایت باد ؛ که هر چه نگاشتم از صله این گنج بود ...راستی سلام آپم و منتظر ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد