زمزمه ی عشق


ورودت ناگهانی بود.....ورود ناگهانیت به زندگی من!آشناییمون هم مثل خیلی چیزهای دیگه در مورد تو برام عجیب بود...دیدار اول با دعوا!ترافیک...تاخیر...گرسنگی...تشنگی مفرط.....نگاه جستجوگر من و تو به دنبال هم....سردرگم شدن تو شلوغی برای پیدا کردنت و دعوا....! این اولین دعوای جدی من بود ...و اولین غذا خوردن مشترک بعد از یک دعوای حسابی!!!!!گرفتن دستت زیر بارون...صدای اذان...لحظه ی افطار.....سرما....بخار گرم آش رشته .....لباس خیس بارون.......دست گرمت بر روی شونه های لرزون من.....ایثار تو...پوشوندن لباست به تن سردم ...و خیس شدن خودت زیر بارون.....لرزیدن از سرما و شاید ترسی نا آشنا ........حس عطرتنت بر روی گونه هام....دغدغه ی دیر رسیدن به خونه و تاریکی هوا.....ای کاش میشد زمان رو به عقب برگردوند....
نظرات 2 + ارسال نظر
سهیک آخرین ترانه ی باران پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:40 ب.ظ http://tabar.blogsky.com

شادی جان با درودی گرم.................>>

گاهی مزه مزه کردن یادهای گذشته شاید ازخودآن لحضات شیرین ترباشد..
واین دل نوشته ساسرشورو احساس شما هم همین گونه است....به همین دلیل شما زمان را دریک دل نوشته دلچسب به عقب بازگرداندی.... زیبا بود آفرین..

یک رهنموددوستانه من آدرس یک سلیت قالب را درجای ای میل برایت نوشتم نگاهی بیاندازشاید قالب مورد علاقه ات را یافتی و گرنه می توانی همین قالب را به رنگ مورددلخواهت رنگ آمیزی نمایی..
درمورد انتقال قالب درسایت بالا اگردلت خواست من می توانم کمکت نمایم...
تندرست و موفق و شادکام باشی نازنین


[ بدون نام ] دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:04 ب.ظ

kash mishod donya ari az doroogho neyrang bashe .........kash mishod.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد